روایت حوزه

هزینه دادن طلاب برای اقامۀ یک واجب شرعی| بخش دوم

هزینه دادن طلاب برای اقامۀ یک واجب شرعی| بخش دوم
- اندازه متن +

سیدالشهدا دربارۀ علت قیام خود می‌فرمایند: «من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم.» در این نوشتار به دنبال روایت مجاهدت‌های طلاب و روحانیون به تأسی از امام حسین(علیه السلام) در مسیر اقامۀ امر به معروف و نهی از منکر هستیم.

سید علی بهشتی: فقط لگدهای او را حس می‌کردم

پیشنماز مسجد جامع شهمیرزاد، حجت‌الاسلام سید علی بهشتی در خصوص کیفیت ضرب و شتم خود توسط دو دختر بدحجاب می‌گوید: «برای اقامۀ نماز ظهر عازم مسجد شدم. دو دختر جوان در حال گذر بودند که یکی از آن‌ها بد‌حجاب بود.

محترمانه تذکر دادم: «خانم خودت را بپوشان» در جوابم گفت: «تو چشم‌هایت را ببند». این حرف او برای من بسیار سنگین و ناراحت‌کننده بود. در آن لحظه متأسف شدم که بد‌حجاب‌ها خواسته باشند به افراد متدین امر کنند.

دوباره تذکر دادم اما نه تنها خودش را نپوشاند، بلکه به من توهین هم کرد. از او خواستم دیگر توهین نکند، اما شروع به فریاد زدن و تهدید کردن کرد. من را هل داد و به زمین انداخت. با کمر به زمین افتادم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. فقط ضربات لگد این دختر را که به جانم افتاده بود و توهین می‌کرد، حس می‌کردم.»

بعد از مجروحیتم سرزنشم کردند

حجت‌الاسلام حسین خادم‌‌الخمسه، استاد حوزۀ علمیۀ مشهد در سال 94 جانباز نهی از منکر شد. او در این باره می‌گوید: «با مشاهدۀ صحنۀ مزاحمت افرادی برای یک خانم جوان ، به قصد نجات دادن وی به سمت اراذل و اوباش رفتم. با مقاومت این اراذل و اوباش مواجه شدم. یکی از آن‌ها با چاقویی که در دست داشت ، از پشت سر چند ضربه به کتف و دستم وارد کرد. هر چند برخی افراد بعد از مجروحیتم مرا سرزنش کردند، اما این کار را وظیفۀ خود می‌دانم و آن را برای رضای خدا انجام دادم.»

طلبۀ اسلامشهری: تنها کاری که انجام دادم بستن گاردم بود

حجت‌الاسلام محسن فراهانی در سال ۹۴ در اسلامشهر پس از امر به معروف کردن مورد حملۀ یک بوکسور قرار گرفت. او این اتفاق را این‌گونه روایت می‌کند: «یک خانم به همراه سه مرد جوان در کوچه‌های شهرک جانبازان قائمیه حرکات زننده می‌کردند.

من به داروخانه رفتم و برای فرزندم شربت گرفتم و برگشتم. با این حال دیدم این افراد همچنان در حال تکرار کارهای خود هستند. به آن‌ها گفتم حتی اگر شما زن و شوهر هم باشید، خیابان جای این کارها نیست. با گفتن این جمله آن خانم فرار کرد و یکی از آن ۳ نفر به یک باره با مشت به گیج‌گاه من زد.

پیشانی، سمت چپ و راست گردن، روی گونه‌ها و چشمان من در این درگیری آسیب دید و در آن میان تنها کاری که من انجام دادم، بستن گاردم بود تا با چاقو به من ضربه نزند. هنگام درگیری ۲ نفر از آن‌ها به عقب رفتند و یک نفرشان مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. پس از تحقیقات ما مشخص شد این فرد از بوکسورهای این منطقه بودند.»

درباره نویسنده

تقی همدانی

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *