روایت حوزه

چگونه یک روایت بنویسیم؟ | تجربۀ زیسته را روایت کن

چگونه یک روایت بنویسیم؟ | تجربۀ زیسته را روایت کن
- اندازه متن +

«خرداد سال 42 بود. در کوچه و خیابان‌های شهر که آغشته به خون جوانان میهن شده بود، قدم می‌گذاشتم. قیام پیرمردی که تا چندی پیش در مسجد سلماسی درس می‌گفت، لقلقۀ زبان مردم کوچه و بازار شده بود. انقلاب چه تأثیری در مردم گذاشته بود! دخترانی که تا دیروز کمتر به حجاب توجه داشتند، حالا خود را در پارچه‌هایی مشکی که به آن چادر می‌گفتند، خود را پوشانده بودند… .»

مشکل کجاست؟ تجربۀ زیسته را روایت نمی‌‌‌‌‌‌‌کند

نویسندۀ متن بالا سعی دارد رخدادی را روایت کند که در آن حضور نداشته. تلاشی که راه به جایی نمی‌برد. می‌دانید علت چیست؟ نویسنده در این رخداد حضور نداشته است.

راوی از تجربۀ زیستۀ خود نمی‌گوید. بلکه آنچه را در میان کتب و مستندهای تاریخی خوانده و دیده را در قالب روایت ارائه می‌کند. البته شاید او می‌خواهد از زبان یک مستشرق اروپایی یا یک مستشار آمریکایی سخن بگوید، اما ابتدای متنش با انتهایش نمی‌خواند.

تجربۀ زیسته
سخنرانی امام خمینی (ره) در خرداد 42

یک تکه پارچه یا چادر؟

برخی روایت را «تجربۀ زیسته به علاوۀ تکنیک‌های داستان‌پردازی» می‌دانند. اگر از آن‌ها دربارۀ متن بالا بپرسیم به ما پاسخ می‌دهند که نویسنده در آن رخداد حضور نداشته است. همین عامل باعث می‌شود انقلاب اسلامی را در حد تغییر پوشش زنان تنزل دهد. به علاوه، او با استفاده از لفظ «یک تکه پارچه» این نوع پوشش را برای جامعۀ ایرانی ناشناخته بازنمایی می‌کند.

اگرچه او سعی دارد با یاری گرفتن از قوۀ خیال خود به صحنه‌پردازی، شخصیت‌پردازی و … بپردازد، روایت او ناقص و «تک‌ساحتی» از آب در می‌آید. نویسنده می‌تواند به جای غور کردن میان کتب و اسناد تاریخی، اندکی پای صحبت حاضران در آن رخداد بنشیند.

مصاحبه راه نجات است

علاوه بر کسب اطلاعات می‌تواند با حال‌وهوای آن دورۀ زمانی آشنا شود. تجربۀ زیسته را دریافت کرده و در ادامه با استفاده از تکنیک‌های تولید روایت این خداد را به خوبی روایت می‌کند. همچنین قالب مصاحبۀ روایی نیز راهگشای مسیر این نویسنده خواهد بود.

تجربۀ زیسته
مسجد سلماسی-قم

برای مثال؛ «از پدرم شنیدم که از پدرش می‌گفت: چهل‌ودومین سال از عمرم غروب می‌کرد. مردی از اهالی خمین اراک که در مسجد سلماسی قم درس می‌گرفت، با سخنرانی‌هایی که داشت، همه جا را به‌هم ریخته بود. اندک اندک مردم به خیابان‌ها آمدند و رنگ و بوی شهر را تغییر دادند. شهری که تا دیروز صدای هر کسی را که علیه شاه حرف می‌زد را می‌برید، امروز بلندگوی آن پیرمرد شده بود.»

به همین جهت وقتی می‌خواهیم اتفاقی را که خودمان در آن حضور نداشته‌ایم را روایت کنیم، بهتر است «تجربۀ زیسته» را از حاضران حادثه دریافت کنیم.

درباره نویسنده

تقی همدانی

نظر شما در مورد این مطلب چیه؟

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *